درایو تست سیترون برلینگو 1996 - مینی بوس 2002

ساعت شب ...

... یا 1500 کیلومتر در سیتروئن برلینگو
 
اگر خواننده فکر می کرد که ما با نگاه کردن به شب ، از پاریس به آمستردام رفتیم تا فقط برای ایجاد رامبراند بزرگ ببینیم ، او اشتباه کرد. هر یک از این پنج نفر (از جمله دوست من از سالهای دانشجویی ، که اکنون یک پاریسی است ، دوست وی یک انگلیسی است ، و همچنین دوستان مشترک آنها - یک زوج جوان از آمریکا) اهداف خود را دنبال کردند. شاید یک چیز ما را متحد کند: تمایل به ورود به آخر هفته از ابری و بارانی در آن زمان پایتخت فرانسه در آفتابی ، همانطور که وعده داده شده بود ، پایتخت هلند است. در عین حال ، مسافران همکار من کمی نگران نبودند - در کدام ماشین سفر خواهیم کرد ، نکته اصلی این است که فضای کافی وجود دارد. من بیشتر علاقه مند بودم که چقدر راحت و چگونه یک شهر معمولی ، ماشین مسافرتی در یک سفر طولانی رفتار می کند. علاوه بر این ، در نسخه جدید - Multispace.
 
زندگی در مناطق مرکزی پاریس در هر آب و هوایی یک دقیقه متوقف نمی شود. درست است ، در شب جریان آن چندان سریع نیست ، آرامش بخش است ، حتی به نظر می رسد آب موجود در یونجه باعث کاهش آن می شود. بنابراین ما فقط بعد از نیمه شب در جاده جمع شدیم ، هنگامی که اکثریت برلینگو تجاری ، که در فرانسه نامه ها را حمل می کردند ، روی شوخی ایستادند. ما ، مسافر ، یک کیسه بزرگ ، یک نمونه کارها بزرگ و اندازه های باورنکردنی کوله پشتی را در اختیار گرفت و چیزهای کوچکی مانند بطری های آب ، سی دی یا نقشه راه را به حساب نمی آورد. محفظه چمدان معلوم شد که کمی بیشتر از نیمی پر شده است ، ما کل نیش را با یک پرده مخصوص پوشانده ایم. یک چیز کوچک بلافاصله در قفسه ها و شبکه ها در ... سقف قرار گرفت. در اینجا باید بگویم که اصلاح جدید چند منظوره است - یک ماشین طولانی از موضوعات ، به طور عمده ، و متفاوت است که به طور قابل توجهی بالاتر از استاندارد است. و بیش از مکان های کافی روی سر آنها وجود دارد ، بنابراین این گناه است که از آن استفاده نکنید. با نگاهی به آینده ، می گویم که در طول سفر ، حتی با شتاب های شدید و ترمز اضطراری ، هیچ چیز از این جیب های موجود در سقف روی سر ما ریخته نشده است ، یعنی آنها به بهترین شکل ترتیب داده می شوند.
 
از آنجا که به پشت بام رسید ، باید چند کلمه در مورد ظاهر ماشین بگویم. البته نمای بیرونی تغییر کرد ، اما بدتر نشد. من می گویم که او هنوز هم به شدت ظریف است و از بعضی جهات اصلی تر شده است: یک شیشه جلو بزرگ بالاتر از خط پایین هود آن را از انبوه ماشین های ایجاد شده برای کار سخت روزمره اختصاص می دهد. درهایی که دسترسی به صندلی های عقب (کشویی ، مانند مینی بوس ها) را فراهم می کنند ، بیشتر می شوند ، بنابراین نشستن راحت است. کف کاملاً یکنواخت است ، که همچنین راحت است ، و این دو پسر و دختر به خوبی مستقر شدند ، با کمربندهای صندلی که برای هر یک از سه سوار فراهم شده بود ، بستند. و گرچه من صندلی راننده را به راحتی عقب کشیدم ، به راحتی ، زانوها را به داخل آن ، که در پشت نشسته بود ، استراحت نکرد. برای تمام زمان شکایات سفر در مورد ناراحتی ، من از کسی نشنیدم. اما تنها یک راه ، به آمستردام ، ما 500 کیلومتر غلبه کردیم.
 
مکان راننده به خودی خود به طور کلی سازماندهی شده است: صندلی مجموعه کاملی از تنظیمات دارد ، کنترل ها از نظر منطقی واقع شده اند. شاید من می خواهم امکان تنظیم طولی ستون فرمان را داشته باشم و فرمان کمتر تمایل به جلو داشته باشد ، اما باید اعتراف کنم و این مکان خسته نبود. به طور کلی ، سالن ساده است ، اما احساس ارزان بودن بوجود نمی آید. واحد کنترل آب و هوا و یک سیستم صوتی با یک پخش کننده درایو جمع و جور که روی کنسول مرکزی قرار دارد. این بدان معنا نیست که موسیقی در سالن کنسرت به نظر می رسد ، اما با تحمل ، تقاضای یک ماشین این کلاس نامناسب تر خواهد بود. در اینجا ، روی کنسول ، دکمه های کنترل ویندوز جلو قرار می گیرند. آینه ها به طرز خنده دار تنظیم می شوند: سمت چپ به صورت مکانیکی و سمت راست - با استفاده از دکمه سمت چپ فرمان. بسیار اقتصادی اما من آینه های جانبی را خیلی دوست داشتم: شکل و اندازه آنها به شما امکان می دهد تقریباً همه اتفاقاتی را که اتفاق می افتد ، هم در طرفین ماشین و هم در زیر چرخ ها ببینید. این امر پارکینگ را در خیابانهای تنگ تسهیل می کند ، جایی که شما باید تا حد امکان در نزدیکی محدوده بایستید. با این حال ، همه چیز جمع آوری می شود ، همه چسبانده شده ، چاپ با مسیر در سمت راست دوست است - وقت آن است که بروید.
 
شهرها و بزرگراه ها
 
... هنوز هم ، شب پاریس زیباست. به شخصه ، در تاریکی ، من آن را بیشتر از روز دوست دارم: هیچ ترافیک غم انگیز ، هیچ چیز مانع از تحسین ساختمان های روشن شده در راه های مرکزی نمی شود ، حتی گردشگران در نزدیکی برج گلدن ایفل نیز وجود ندارند. ما به راحتی می توانیم از جاده حلقه Pereferic بیرون برویم - چیزی مانند متروپولیتن MKAD ، و سپس ، به معنای واقعی کلمه چند کیلومتر ، به بزرگراه A1 High -speed می رویم. در شب ، صاحبان تقریباً حاکمیت آهنگ های اروپایی - اتومبیل های سنگین ، اتومبیل ها زیاد نیستند.
 
در اینجا آنها بلافاصله خود را به قدرت موتور و ویژگی های یک پاسگاه 5 سرعته مکانیکی تبدیل کردند. سیتروئن برلینگو در درجه اول برای رانندگی در شهر در نظر گرفته شده است. جایی که سرعت به ندرت از علامت 80 کیلومتر در ساعت فراتر می رود ، قدرت یک موتور 4 سیلندر با حجم 1.6 لیتر کاملاً کافی است و انتقال کوتاه پاسگاه ارائه می شود. در بزرگراه ، جایی که دیگر نیازی به انجام سبقت سریع نیست ، کاملاً متفاوت طول می کشد. بنابراین ، غالباً مجبور شدم چرخ دنده چهارم را بوی دهم ، در پنجم ، با افزایش به سختی قابل توجه ، ماشین کند شد. از طرف دیگر ، آن را بارگیری کرد ، باید تقریباً در زیر کراوات پذیرفته شود. به نظر می رسید اهرم جعبه کمی ادعا شده است ، اگرچه اشتباه در انتخاب چرخ دنده ها دشوار است. شهر و پدال کلاچ: کوتاه و نرم است ، که در ترافیک از آن خسته نمی شود ، اما در شرایط دیگر به بازخورد او نمی رسد.
 
آنچه که خیلی سریع در بزرگراه ظاهر شد ، قایقرانی است. با یک تخیل خاص در کنار ، برلینگو رشد یافته می تواند در واقع بادبان را یادآوری کند. در عمل ، این بدان معنی است که با یک باد از باد ، یا هنگام سبقت با کامیون ، ماشین تلاش می کند تا از این مسیر پیاده شود ، باید در یک مسیر معین نگه داشته شود. یک فرمان شفاف به مقابله با این کار کمک می کند ، که حتی با سرعت بالا بازخورد عالی را ارائه می دهد. به هر حال ، سرعت سنج برلینگو فقط تا 190 کیلومتر در ساعت مشخص می شود و حداکثر سرعت حتی کمتر است. با این وجود ، در زیر تپه هنوز موفق به رسیدن به این علامت شدم و رفتار ماشین هنوز در صدر بود. آنچه هنوز هم دلپذیر است: چنین ماشین بلند با صداهای بیش از حد آیرودینامیکی کاملاً اذیت نمی شود ، در اینجا باید به طراحان ادای احترام کنیم.
 
من ترمزها را با یک پدال نسبتاً سفت و سخت دوست داشتم ، که برای یک ثانیه من را مجبور به شک و تردید نمی کند که می توانید ماشین را تقریباً از هر سرعتی حتی با بار کامل متوقف کنید. برای اولین بار این موضوع را بررسی کردم که یک ناوبر بسیار باتجربه در اواخر متوجه کنگره مورد نظر به بزرگراه بعدی شد. مجبور شدم خیلی کم کند تا در نوبت قرار بگیرد.
 
به سحر هلند رسیدیم. در اینجا خورشید به درستی با ما ملاقات کرد. در مسیر لاهه ، جایی که این گناه بود که متوقف نشود و چند عکس بگیرید. در آن زمان بود که متوجه شدیم که با توجه به دو توقف برای قهوه و سوخت گیری ، در 3 ساعت 45 دقیقه 500 کیلومتر غلبه کردیم. مخزن سوخت مانند هر ماشین معمولی در شهر برلینگو خیلی بزرگ نیست. هنگامی که برای اولین بار در پمپ بنزین سوار شدیم ، پس از سیصد کیلومتر مسافت پیموده شده ، نشانگر سطح سوخت به علامت صفر نزدیک شد. آنها مصرف را محاسبه کردند ، در حدود 10 لیتر در 100 کیلومتر معلوم شد. با این حال ، لازم به ذکر است که میانگین سرعت تقریباً 150 کیلومتر در ساعت بود که برای سیتروئن برلینگو با موتور 1.6 لیتری زیاد است. فقط در پمپ بنزین متوجه یکی دیگر از ویژگی های خودرو شدیم: درب عقب به طور کامل دریچه مخزن بنزین را می بندد ، بنابراین اگر مسافران بخواهند بیرون بروند ، این کار باید از قبل انجام شود.
 
تصمیم گرفته شد که مسیر را از لاهه به آمستردام نه در امتداد بزرگراه بلکه در جاده های کشور ، برای لذت بردن از آب و هوا و محیط های زیبا انجام دهیم. و البته ، لاله ها را تحسین کنید ، که واقعاً دریا در اینجا هستند. گلها در همه جا وجود دارند: در جاده ، در پالیزاد های مرتب در نزدیکی خانه ها ، در گلخانه های کوچک و غول پیکر. در همین حال ، جاده های کشور مجاز به ارزیابی کامل تعلیق برلینگو است. اجساد بدن البته بسیار بزرگ است ، اما ما در مورد یک ماشین با ارتفاع دو متر صحبت می کنیم. علاوه بر این ، هنوز هم برای یک سوار آرام طراحی شده است ، و نه برای مسابقات.
 
و با رسیدن به آمستردام ، به مانور قابلیت ماشین ادای احترام کردیم. خیابان های باریک و تعداد باورنکردنی دوچرخه سواران حتی در صبح - به نظر می رسد که این عنصر بومی برلینگو است. ما خوش شانس بودیم و توانستیم به سرعت ماشین را بر روی خاکریز یکی از کانال ها شلیک کنیم. خوب ، پس ... سرگرمی در آمستردام آهنگ جداگانه ای است که با این حال ، هیچ نگرشی به موضوع این یادداشت ها ندارد.
 
سفر بازگشت به پاریس به دلیل یک سیکلون قوی که بر این بخش از اروپا افتاد ، پیچیده تر بود. برف پاک کن های برلینگو تمام تلاش خود را برای تمیز کردن شیشه جلو انجام داد. به طور کلی ، این امکان وجود داشت که فقط بد باشد که تنظیم فرکانس عملکرد آنها غیرممکن باشد ، لازم است که به طور مداوم اهرم را از یک موقعیت به موقعیت دیگر تغییر دهید ، مانند بسیاری از مدلهای سالهای گذشته. با این وجود ، همه چیز با خیال راحت به پایان رسید ، و پاریس حتی با هوای خنک اما خشک و شفاف ما را ملاقات کرد. برای تعطیلات آخر هفته در مجموع یک و نیم هزار کیلومتر سوار شدیم. همه راضی بودند ، هیچ کس به خصوص خسته نبود - آیا این بالاترین ستایش برای ماشین نیست؟
 
برلینگو به ترتیب
 
این مدل را نمی توان پرفروش سیتروئن نامید. با این حال ، این تقاضا پایدار است ، از جمله در روسیه ، جایی که عمدتا اتومبیل های تولید شده توسط کارخانه خودرو Taganrog فروخته می شوند. اکنون که از محصولات Tagaz به عنوان تاکسی استفاده می شود ، احتمالاً این اتومبیل ها در جاده ها حتی بیشتر می شوند. مطمئناً برلینگو بسیار مطمئن تر و اقتصادی تر از ولگا است.
 
دشوار است بگوییم که یک نسخه با سقف بالا و یک موتور بنزینی در روسیه چقدر هزینه خواهد داشت. در اصل ، این ماشین ها به ترتیب تهیه می شوند. تعداد کمی از رقبا همچنین می توانند به موفقیت مدل کمک کنند - شاید رنو کنگو به ذهنم خطور کند. سیتروئن برلینگو هنوز مینی بوس نیست ، اما دیگر ماشین نیست. البته دایره خریداران برای چنین ماشین آلات در حال حاضر قابل توجه است ، اما آنها هستند. این برای چیزی نیست که برلینگو تولید شده و تقریباً هشت سال به فروش رسیده است ، و سیترون هنوز فکر نکرده است که جلوی انتشار آن را بگیرد.
 
آندری اوسیفوف
 

منبع: "Automobile Izvestia"

درایوهای تست سیتروئن برلینگو 1996 - 2002