درایو تست مرسدس بنز C-Class W203 2000-2004 سدان

ما اعتبار را اندازه می گیریم

چه اتومبیل های متوسطی از مارک های معروف قادر به آن هستند
می توان گفت که اوج محبوبیت در این اتومبیل ها در پیش است: از این گذشته ، آنها حداقل برای پنج سال دیگر تولید می شوند. با این وجود ، برای BMW ، این شرکت قبلاً یک چهره کوچک را تشریح کرده است. بقیه برای مشارکت در اوایل بلند شدن ، هنوز هیچ چیز منسوخ نشده بود.
بیایید اعتبار را به خاطر بسپاریم. بازاریابان مدتهاست که تعیین کرده اند که این مفهوم مبهم ، در نگاه اول ، به چه چیزی بستگی دارد. در اینجا صحبت کردن در مورد مد ، سبک ، کیفیت همه اینها ضروری نیست. نام اصلی سازنده ، برند ، برند. نماد و صفحه نام در صندوق عقب. این از تثلیث ما دور نمی شود.
محبوبیت مرسدس در اظهارات نیازی به این اتومبیل ها ندارد که یک دهه پیش در خیابان های ما به رسمیت شناخته نشده است. از زمان سوسیالیستی ، ولوو از زمان سوسیالیستی شناخته شده است ، مخازن قابل اعتماد سوئدی سری 240 دیپلمات های خارجی را ترجیح می دهند. BMW همچنین در اوایل دهه نود تصویر خود را در روسیه یکی از اولین ها ساخت. این دلیل اصلی این است که آئودی ، لکسوس و Saab تحت پوشش آزمایش ما قرار نگرفتند ، محبوبیت بعداً به آنها رسید.
آنها با لباس ملاقات می کنند
آخرین کلاس C به نظر می رسد پرچمدار دامنه مدل S-Class Mercedes-Benz است. خوب ، هیچ چیز شرم آور در این مورد وجود ندارد. در مقابل ، استحکام بیشتری می بخشد.
به طور کلی ، یک عامل بزرگ در مقیاس یک چیز مهم است. اگرچه ماشین جمع و جور شبیه به نماینده است ، اما به هیچ وجه نسخه ای کاهش یافته نیست و نسبت ها کاملاً متفاوت است. این برای هر سه دستگاه تست صادق است. این سه BMW شبیه اتومبیل های سری پنجم است ، Volvo S60 شبیه S80 است. این یک سوال خوب یا بد است. این بسیار مهمتر است که آنها شبیه یکدیگر نیستند و ولوو به ویژه متمایز است. اصالت آن به شدت توسط عناصر سبک مورد تأکید قرار می گیرد: یک سوئدی شانه با شکل اصلی سقف و چراغهای عقب در نگاه اول به طور دقیق به عنوان یک خارجی در رابطه با جفت آلمانی تعریف می شود. مرسدس و BMW در شبح مشابه هستند ، اما از نظر شکل سقف ، چراغهای جلو ، فانوس ها متفاوت هستند. آنها به طور دقیق توسط شخص به رسمیت شناخته می شوند ، اما در نگاه طرف ، فردیت چنین طرح مرتبط با آن نیست و آیرودینامیک قوانین آنها را دیکته می کند. یک راه یا روش دیگر ، هر یک از خودروها سبک ، ملیت و کار عالی طراحان را نسبتاً شیک نشان می دهد.
و نه تنها طراحان ، کیفیت مونتاژ و رنگ آمیزی در ارتفاع استراتوسفر. اگرچه ، اگر یک ذره بین و یک حاکم را برانگیخته باشید ، قهرمانی باید مورد اختلاف قرار گیرد. دارایی های BMW و Volvo دارای رنگ آمیزی بی عیب و نقص هستند ، اما عدم تطابق کمی از پانل های بدن و ترک های ناهموار وجود دارد. در مرسدس ، در بدن کامل ، در مکانهایی یک لرزش سبک وجود دارد که توسط یک رنگ بنفش تیره از رنگ تجلی می یابد.
فضای داخلی خوبی از چشم شاد می شود
و نه تنها خوشایند است که وقت خود را هم رانندگی و هم در یک مسافر بگذرانید. اگرچه ابعاد و هدف آزمایشات ما باعث می شود قبل از هر چیز توسط اتومبیل های آنها برای راننده در نظر گرفته شود ، راحتی مسافران نیز مهم است. رهبر در اندازه سالن ولوو. در صندلی های جلو ، فضای کافی در آن حتی افراد بسیار قد بلند ، از نظر عرض بسیار جادار وجود دارد. منهای جزئی از پای راست راننده ، کنسول مرکزی را لمس می کند. اثاثه یا لوازم داخلی ترکیبی (چرم+پارچه) با درج های روشن روی صندلی ها و درها ، سالن Wolvo را گرمترین و داخلی ترین از رقبا می کند. در عین حال ، پشتیبانی جانبی نرم ، اما مؤثر در محل راننده با مواد اثاثه یا لوازم داخلی غیر VALID به خوبی پیش می رود.
BMW جمع و جور فقط نسبت به سوئدی پایین است ، اما تنها دریچه ای در پشت بام در آزمایش ما است و بنابراین حدود 40 میلی متر از ارتفاع اضافی کابین دارد. در نتیجه اتاق ، کمتر نیست ، و می توانید با صرفه جویی در فضای برای پاهای مسافران عقب ، بالاتر بنشینید. بر خلاف سری سوم قبلی ، مورد فعلی به طرز چشمگیری جادارتر است ، و فضای داخلی کاملاً تأیید شده به سبک یک سازش ظریف بین کابین خلبان و دفتر است. این دقیقاً یک دفتر گران قیمت و نه یک اتاق نشیمن غنی است ، برای ترکیبی از پلاستیک سیاه ، پوست سیاه ، درج های براق سیاه و قلم های کروم را نمی توان گرم نامید. اما ترجیحات مشتریان روسی دقیقاً چنین است: به طوری که محکم و قابل توجه است.
مرسدس بنز ، به اندازه کافی عجیب ، معلوم شد که یک فرد خارجی در زیر و بقیه است. طراحی پنل جلویی باعث افزایش تصور Kokpit می شود و پایان آن نیز یک قفس سیاه و سفید برای Kevlar است. با این وجود ، چهار بزرگسال با یک ستاره سه بار ارزشمند با راحتی در جای خود قرار می گیرند. درست است ، در پشت بهتر است که یک سقف کم نزدیک نشسته است. اما دامنه تنظیمات صندلی های جلو باعث احترام واقعی ، چه از نظر طول و چه در طول
ارتفاع: در حالت پایین ، بالش تقریباً به زمین می رود ، بنابراین حتی یک راننده بلند به دلیل فرمان به سختی قابل مشاهده است.
از لحاظ تئوریکی ، پشت فرمان یک مرسدس می تواند یک بسکتبالیست 2.12 متر داشته باشد! برای مقایسه: BMW 2.09 متر ، ولوو 2.06 متر.
بیایید به تنه نگاه کنیم ، زیرا باید فضای کافی در اینجا وجود داشته باشد تا چمدان ها و کیف ها در لذت بردن از سکوت و راحتی کابین تداخل نداشته باشند. رهبر دوباره سوئدی بیشتر و راحت تر از آلمانی ها است و علاوه بر این ، به دلیل صندلی عقب در قسمت ها تغییر می کند. مرسدس دوم ، بایرت ، افسوس ، آخرین.
مهندسی
احتمالاً شایان ذکر نیست که مرسدس و اتومبیل های BMW از طرح کلاسیک و ولوو جلو -چرخ درایو. قدرت همه موتورها تقریباً برابر است ، اما طرح ها به طرز چشمگیری متفاوت هستند. در زیر کاپوت یک مرسدس فقط چهار سیلندر و دو لیتر حجم کار وجود دارد ، اما کمبود قدرت توسط کمپرسور درایو احساس نمی شود به شما امکان می دهد تا ویژگی های گشتاور و قدرت قابل مقایسه با 2.5 لیتری شش را بدست آورید. یک گزینه با شش 2.6 لیتر ناامید کننده وجود دارد ، اما تحت شرایط گمرک ، یک اتومبیل با تقویت سودآورتر است. ولوو دارای یک موتور پنج سیلندر است که به صورت عرضی ، 2.4 لیتر حجم کار ، در BMW ، در BMW ، یک کلاسیک در خط شش با حجم 2.2 لیتر قرار دارد ، اما در گشتاور فقط کمی پایین است.
اما با آویزها به اتفاق آراء کامل. در مقابل قفسه های McEferson ، چند لینک پیچیده در پشت. ظاهراً این موفق ترین روش برای ترکیب راحتی مناسب و برخورد عالی است. مرسدس پس از آزمایش با تعلیق جلوی دوتایی در نسل قبلی خودروهای جمع و جور ، اساساً به طرح صد نود بازگشت و راحتی بیش از حد را برای ورزش های نمایشی مبادله کرد.
با این حال ، در هیچ اتومبیل شما مجبور نیستید که به طور انحصاری به شاسی در همه جا اعتماد کنید تا ماشین را به سمت راننده مهار کنید ، الکترونیک کمک می کند. پیشرفته ترین سیستم ESP در مرسدس ، ساده تر در BMW و Volvo. با این حال ، ماشین پیشرانه جلو به یک الکترونیک کمتر نیاز دارد. و البته ، ذخیره شدید امنیت منفعل است. هر ماشین حداقل شش بالش دارد. ولوو و مرسدس در صورت اعتصاب جانبی یا اوج ، پرده های بادی را ارائه می دهند ، یک سوسیس باواریایی سفید روی BMW در قفسه های جلوی پنهان است ، زیرا همکاران آلمانی یک بالش طولانی را برای سر می کشیدند.

سریع و یکدست
اینگونه است که یک ماشین خوب باید حرکت کند. دینامیک عالی ، ترمز و کار. به علاوه سر و صدای کم و راحتی تعلیق. با چه کسی شروع خواهیم کرد؟
مرسدس در ترکیب با شدت انرژی زیاد سیستم تعلیق ، صافی بالایی را ارائه می دهد. هیچ مشکلی در سر و صدا وجود ندارد. اگرچه ممکن است کسی با سرعت کامل صدای سوپر شارژر را دوست نداشته باشد ، اما این زنگ پالس با فرکانس بالا پس از 4500 دور در دقیقه اتفاق می افتد. و چگونه گیربکس اتوماتیک با وظایف خود مقابله می کند؟ بد نیست ، اما جابجایی به یک دریچه گاز کامل می تواند نرمتر باشد.
در یک مسیر کوهستانی بادگیر یا Autobahn ، فرمان مرسدس یک استاندارد درک است ، در اوج رقیب باواریایی که با تلاش های کوچک رانده می شد. اما از نظر تنظیم شاسی مرسدس ، نه چندان عالی. اگرچه این خودرو در حال کنترل است و به وضوح واکنش نشان می دهد ، اما در گوشه و کنار محدود می شود که ماشین با تمایل از مسیر خارج می شود ، تقریباً بدون اینکه به تخلیه گاز واکنش نشان دهد. شاید این تقصیر تجهیزات با تعلیق جاده های بد با افزایش ترخیص جاده باشد. به نظر می رسد تیز شده و کمک فنرها می توانند در هنگام لغزش با نوسان مورب خودرو کنار بیایند.
با این حال ، منهای وجود دارد و واقعاً ویژگی های پویا یک مرسدس به اعلام شده نرسیده است ، اگرچه از نظر ذهنی این قابل توجه نیست. گفتن آن دشوار است ، گفتن سرزنش هوای گرم ، فشار زیاد جوی یا 95 (به جای 98) دشوار است. علاوه بر این ، رقبا نتایج زیادی را در زیر وعده داده شده نشان دادند. از نظر عینی متفاوت: مرسدس دشوارترین سه است. این قادر به تصحیح آیرودینامیک یا نرخ دنده خوب نیست که بیشترین سرعت را برای وی فراهم کرده است.
BMW تقریباً برعکس است. فرمان در طعم آلمانی ، برای پرواز اصلاح شده برای یک Autobahn با سرعت 160180 کیلومتر در ساعت ، دقیق است ، اما در بازخورد در زاویه های کوچک خالی است. در جاده کوهستان ، فرمان BMW نیز به اندازه مدل قبلی خوب نیست. اما شاسی مانند یک ساعت کار می کند: کمی خنک کننده یک نوبت یا واضح تر ، تنظیم مجدد گاز است ، ماشین بلافاصله با هر چهار چرخ به سمت کشویی می رود و سرعت آن را از دست می دهد. مجازات این امر به طور سنتی صاف بودن دوره در تثلیث ما بدترین است. در اینجا هیچ شکایتی در مورد کار گیربکس وجود ندارد ، اما انتخاب نرخ دنده باعث ناراحتی آسان می شود: حداکثر سرعت در جایی بین چرخ دنده های چهارم و پنجم شکست خورده است.
در برابر چنین پس زمینه ، ولوو صاف و کند به نظر می رسد. با این حال ، در مورد پویایی ، این اصلاً چنین نیست. حداکثر 140 کیلومتر در ساعت ، بینی با BMW به بینی می رود. در نوبت ، سوئدی به علی رغم لاستیک های سرسخت تر ، بایرز اجازه می دهد تا ولوو تمایل به چرخش داشته باشد ، از نوبت خود خارج شود و با تأخیر قابل توجه به تخلیه گاز واکنش نشان دهد. با این حال ، در محدوده جاده هیچ شکایتی درباره وی وجود ندارد. ولوو تنها یکی از تثلیث بدون تعلیق اقتباس شده و محافظت جدی جدی از محفظه موتور است ، بنابراین شما باید با دقت به جاده های ناهموار بروید: برای اتصال یک میل لنگ محافظت نشده در مورد بخار چیزهای کوچک. لمس دیگر: یک دستگاه اتوماتیک پنج نفری Volvo تنها است که از حالت شیک سوئیچینگ پی در پی محروم است.
قیمت چند است؟
قیمت Volvo و BMW از علامت 29 هزار دلار شروع می شود. در عین حال ، در Volvo می توانید تهویه مطبوع را به صورت رایگان دریافت کنید ، و ماشین باواریایی از Kaliningrad مجهز به اثاثه یا لوازم داخلی چرمی و اتوماتیک است. با گیربکس اتوماتیک ، ولوو با 1000 دلار گران تر است. قیمت مرسدس C200 جدید از 35 هزار شروع می شود ، در حالی که گیربکس اتوماتیک و تهویه مطبوع تجهیزات اضافی (تقریباً 2850 سبز) است. این اتومبیل که توسط Avant -Garde انجام شده است ، که از آزمایش ما بازدید کرده است ، بیش از 40 هزار هزینه دارد.
یک موضوع سلیقه
انتخاب بین این سه دستگاه آسان و از بسیاری جهات ذهنی نیست. اگر مزایا و مضرات امتیازات را با دقت تجزیه می کنید ، در مورد سازش های اجتناب ناپذیر فکر کنید ، قابلیت های تجهیزات اضافی از جمله نصب آب و هوایی عالی را ارزیابی کنید ، یک رهبر باید به عنوان مرسدس شناخته شود. اما قیمت آن ، حتی در مقابل پیشینه رقبای بسیار گران قیمت ، بسیار بالاست. اگر هزینه را فراموش نکنید ، به ارزش های روزمره اولویت دهید ، راحتی و تصویر دوستانه در وهله اول منتشر می شود. و اگر جاه طلبی های راننده در خط مقدم باشد ، BMW بهترین خواهد بود.
سوال در ماشین نیست بلکه در مشتری وی است. چه چیزی غالب خواهد بود: عقل گرایی ، درخواست های خانواده یا لذت رانندگی؟

سری BMW 3 فعلی از سال 1998 با سدان ، کوپه ، قابل تبدیل و ایستگاه واگن (تور) تولید شده است. هاچ بک (2001) کاملاً متفاوت است و به طور رسمی به روسیه تحویل داده نمی شود. انتخاب موتورهای بنزینی از 1.9 تا 3.4 لیتر (77252 کیلو وات) ، دیزل از 2.0 تا 2.9 لیتر (100135 کیلو وات) است. تقریباً همه موتورها با گیربکس اتوماتیک ترکیب می شوند ، برخی با تمام چرخ های چرخ. در روسیه ، با مطلوب ترین قیمت ، چرخ عقب BMW-318i و 320i ، که در Kaliningrad جمع آوری شده است ، ارائه می شود.

Volvo S60 اولین بازی خود را در سال 2000 انجام داد و به وارث مدل های S70 و 850 تبدیل شد. فقط در لباس یک سدان ارائه شده است. موتورهای بنزینی پیواتلی با و بدون توربوشارژ ، از 2.0 تا 2.4 لیتر (103184 کیلو وات) می توانند با گیربکس مکانیکی و اتوماتیک پیشنهاد شوند. درایو چرخ جلو.

مرسدس بنز C-Class مدل کاملاً جدید 2000. سوم در اصل نسل دوم اتومبیل های جمع و جور شرکت است. یک سدان ، واگن ایستگاه و هاچ بک (SportKup) برای انتخاب از خریدار. مجموعه ای از موتورهای بنزینی از 2.0 تا 3.2 لیتر با کمپرسور درایو (95260 کیلو وات). دیزل با توربوشارژر ، حجم کار 2.1 تا 2.7 لیتر (85125 کیلو وات) نیز ارائه می شود. تمام گزینه های دستگاه می تواند یک گیربکس اتوماتیک داشته باشد ، بخشی از آن فقط اتوماتیک است. درایو فقط در چرخ های عقب است.

چند سیلندر باید باشد؟ شش ، مانند BMW ، پنج ، مانند ولوو ، یا چهار نفر ، مانند مرسدس؟ در اصل ، این مهم نیست که سطح سر و صدا و عایق لرزش اختلافات را حداقل می کند و خصوصیات موتورها بسیار نزدیک است.
 


متن / فومین آناتولی
عکس / ولادیمیر Knyazev

منبع: مجله "رانندگی"

درایوهای تست مرسدس بنز C کلاس W203 2000-2004

تست تصادف مرسدس بنز C-Class W203 2000-2004

آزمون کراسه: اطلاعات دقیق
31%
راننده و مسافران
12%
عابر پیاده